انسان موجودي آزاد و انتخابگر و مسئول
آري انسان نه تنها در يك مورد و بُعد از زندگي بلكه در همه موارد و ابعاد اعتقادي، اجتماعي، اخلاقي، سياسي، تربيتي و ... و در تمام حالات و ايام و مدت عمر خويش براي هر كار حق و باطل و زشت و زيبايي در حال انتخاب است. و نسبت به هر انتخابي مسئول و پاسخگو ميباشد. خداوند ميفرمايد :
«إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً»(7)«زيراگوش و چشم و قلب (كه اين موارد به عنوان نمونه آمده است) همه مورد پرسش واقع خواهندشد.» و رسول گرامي اسلام ميفرمايد:
«اَلا كُلُّكُم راعٍ، وَ كُلُّكُمْ مسئولٌ عَنْ رعْيَّتهِ» (8)«آگاه باشيد: همه شما نگهبان و همه شما مسئول براي يكديگر هستيد.»پس تا انسان است و دنيا، عقل است و هواي نفس و شهوت، انبياء و رهبران ديني هستند و شيطان، انسان بر سر دو راهي «انتخاب» است.
بهشت و انتخاب انسان
انسان زماني كه با ايمان و عمل صالح و خالص به بهشت جاويدان راه پيدا ميكند (و بر اين نعمت خداي بزرگ را ستايش كرده و شكرگزاري ميكند.) به او اين آزادي داده ميشود كه هر كجاي بهشت را ميخواهد انتخاب نمايد؛ «وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاء فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ. » (9)«آنها (بهشتيان) ميگويند: حمد و ستايش مخصوص خداوندي است كه به وعده خويش درباره ما وفا كرد و زمين (بهشت) را ميراث ما قرار داد كه هر جا را بخواهيم منزلگاه خود قرار دهيم؛ چه نيكوست پاداش عمل كنندگان.»
دو نمونه انتخاب
كربلا سرزميني است كه دو گروه در مقابل هم ايستادهاند يك گروه براي انجام وظيفه و به دست آوردن رضاي خدا. وگروه ديگر با حيله و خدعه و نفاق و در راه رسيدن به مظاهر دنيا، در ميان طرفداران باطل يك نفر به نام «حربن يزيد رياحي» است كه ماموريت يافته راه را بر حسين بن علي ويارانش ببندد و از «يزيد» طاغوت زمان جايزه بگيرد كه با برخوردهاي اخلاقي و انساني آن حضرت منقلب شد و با اظهار پشيماني به لشكريان حق پيوسته و اولين نفري است كه در راه خدا شربت شهادت مينوشد. ديگري «عمر سعد» است كه خود ميگويد:
«مدت زيادي با خودم جنگيدم كه آيا دنيا را انتخاب كنم يا آخرت را، بهشت يا دوزخ، آخر، دنيا و مظاهر آن بر من چيره شد دنيا را انتخاب كرده و براي مقابله با حسينبن علي آماده شدم.(گر چه به بهاي شهادت او و يارانش و اسارت زن و فرزندانش بوده) كه من به دنيا و لذتهاي آن برسم.»
شيوه انتخاب
راههاي روي كارآمدن نظامها و مسئولان آن در دنيا؛
الف- از طريق كودتا و اعمال قدرت و زور و ظلم
ب- ازطريق اقليت وپارلمانهاي شخصي و تحت نفوذ.
ج- از طريق جانشيني و مورثي (پادشاهي).
د- از طريق انتخابات و همه پرسي.
هـ راه الهي، توسط رهبران معصوم كه از طريق خداوند معين ميشوند. (كه تنها راه صحيح و بيعيب همين است.)
همه پرسي و رأي اكثريت حق است يا راه حل؟
انتخابات و رأي اكثريت هرگز واقعيت را تغيير نميدهد نه حقّي را باطل و نه باطلي را حق ميكند.
حق اگر حق است با طرفداران كم باطل نميشود و باطل اگر باطل است با رأي و انتخاب اكثريت حق نميشود. اصولاً نظام ديني و حكومت اسلامي بر پاي جعل و تأييد الهي استوار است (نه اكثريت و نه اقليت) چون حكومت، حكومت خداست و بس، خدايي كه هم بهتر ميداند و هم مهربانتر است.
قرآن و رأي اكثريت
حدود هشتاد مرتبه در قرآن از اكثريت مذمت شده است، خداوند در يكي از آيات ميفرمايد؛
« وَ اِنْ تُطِعْ اَكثَرَ مَنْ فِي الأَرضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سبيلِ اللهِ اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلّا الظَّنَ وَ اِنْ هُم الّا يَخرُصُون.» (10)
«و اگر از بيشتر افراد روي زمين اطاعت كني، تو را از راه خداوند منحرف و گمراه ميكنند، زيرا آنان جز از گمان پيروي نميكنند و آنان، جز به حدس و گمان نميپردازند.»
اكثريتي كه به جاي حق، در پي حدس و گمان باشند قابل پيروي نيستند، در انتخاب حق، دليل و برهان لازم است نه حدس و گمان، پس اكثريت همه جا نه تنها دليل بر حقانيت نيست بلكه گاهي به قيمت نابودي و انحراف انسان تمام ميشود.
راستي اگر مردم گرد سِفال آمدند دُرّ ميشود و اگر طلا را رها كردند سفال ميشود؟
امام باقر ميفرمايد؛
«وَ اَعْلَمْ بِاَنَّكَ لا تَكونُ لَنا وَليّاً حَتّي لَو اجتَمَعَ عليكَ أهلَ مصرِكَ و قالوا إنَّكَ رَجُلٌ سوءِ لَمْ يَحْزُنُكَ و لو قالوا إنَّكَ رجُلٌ صالحٌ لمْ يُسِرُّكَ و لكن أعرِض نَفسَكَ علي ما في كتاباللهِِ.» (11)
(اي جابر) بدان اينكه: تو وَليّ ما نميشوي مگر زمانيكه اگر تمام مردم شهر درباره تو بگويند فلاني مرد بدي است ناراحت نشوي و اگر هم گفتند مرد خوبي است شاد نشوي بلكه براي شناخت خود، خود را به كتاب خدا عرضه نمايي.
آري اكثريتي كه رشد نكرده و تربيت نشده نبايد مورد توجه و عنايت و تأييد قرار گيرد.
نظرات شما عزیزان: